noorgram

نورگرام

نورگرام

بیوگرافی

پیوندهای روزانه

سوربهی جیوتی

نام نام خانوادگی: سوربهی جیوتی
Surbhi Jyoti
تاریخ تولد: May 29, 1988
1988-05-29
۸ خرداد ۱۳۶۷
۱۳۶۷/۰۳/۰۸
سن سوربهی جیوتی: 34 سال و 5 ماه
محل تولد:  Jalandhar
جالاندار
برادر: سوراج شانو جیوتی
Sooraj shano
تحصیلات: کارشناسی ارشد ادبیات انگلیسی
همسر: ندارد
فرزند: ندارد
قد: 161 سانتیمتر
وزن: 53 کیلوگرم
گروه خونی: AB+
رنگ مو: خرمایی
رنگ چشم: قهوه ای
رنگ مورد علاقه: آبی
سفید
بازیگر مورد علاقه: شاهرخ خان
درآمد سالیانه: 100 هزار دلار
ثروت: 2 میلیون دلار
دین و مذهب: هندوئیسم
صفحه IMDB: IMDB
صفحه یوتیوب: یوتیوب
سوربهی جیوتی
سریال های سوربهی جیوتی
سوربهی جیوتی

گو جون هی

نام نام خانوادگی: گو جون هی
Kim Eun-joo
Go Joon-hee
고준희
高俊熙
Gao Jun Xi
تاریخ تولد: شنبه، ۹ شهریور ۱۳۶۴
۱۳۶۴/۰۶/۰۹
August 31, 1985
1985-08-31
سن گو جون-هی: 37 سال
محل تولد: سئول
برادر: یک برادر کوچکتر
تحصیلات: کارشناسی تئاتر
از دانشگاه کیونگهی
همسر: ندارد
فرزند: ندارد
قد: 173 سانتیمتر
وزن: 51 کیلوگرم
گروه خونی: B+
رنگ مو: خرمایی
رنگ چشم: قهوه ای
غذا مورد علاقه: گوپچانگ
فیلم مورد علاقه: خروج 2019
رنگ مورد علاقه: سفید
درآمد سالیانه: 1 میلیون دلار
ملیت: کره جنوبی
صفحه IMDB: IMDB
یوتیوب: یوتیوب
مهارت ها مدلینگ
بازیگری
گو جون هی
بازیگر گو جون هی

Early life

Swift showed an interest in music at an early age, and she progressed quickly from roles in children’s theatre to her first appearance before a crowd of thousands. She was age 11 when she sang “The Star-Spangled Banner” before a Philadelphia 76ers basketball game, and the following year she picked up the guitar and began to write songs. Taking her inspiration from country music artists such as Shania Twain and the Dixie Chicks, Swift crafted original material that reflected her experiences of tween alienation. When she was 13, Swift’s parents sold their farm in Pennsylvania to move to Hendersonville, Tennessee, so that she could devote more of her time to courting country labels in nearby Nashville.

ویکی پدیا تیلور سوئیفت ویکی پدیا تیلور سوئیفت

تیلور سوئیفت

نام نام خانوادگی: Taylor Alison Swift
تیلور آلیسون سوئیفت
القاب: Swifty, Aly, Tails, T, Tayter Tot, TayTay
T-Swift,T-Swizzle, Taffy, and Tay
تاریخ تولد: 13 December 1989 (Wednesday)
1989-12-13
چهارشنبه، ۲۲ آذر ۱۳۶۸
۱۳۶۸/۰۹/۲۲
سن تیلور سوئیفت: 32 سال و 8 ماه
محل تولد: ریدینگ, پنسیلوانیا , آمریکا
پدر: Scott Kingsley Swift
مادر: Andrea Gardner Swift
برادر: Austin Swift (بازیگر)
تحصیلات: دیپلم
همسر: جو آلوین از سال 2016
فرزند: ندارد
قد: 178 سانتیمتر
وزن: 55 کیلوگرم
گروه خونی: O+
رنگ مو: بلوند
رنگ چشم: آبی
غذا مورد علاقه: مرغ و دامپلینگ
فیله مرغ سرخ شده
Cookies
فیلم مورد علاقه: Love Actually (2003)
رنگ مورد علاقه: قرمز
دوست مشهور: سلنا گومز
درآمد سالیانه: 50 میلیون دلار
ثروت: 570 میلیون دلار
ملیت: آمریکایی
صفحه IMDB: IMDB
یوتیوب: یوتیوب تیلور سوئیفت
مهارت ها Singer, Songwriter, Record Producer
Music Video Director, and Actor
تیلور سوئیفت
سن تیلور سوئیفت
سن تیلور سوئیفت
تیلور سویفت قد
تیلور سویفت

 

بیامد سوی پارس کاووس کی
جهانی به شادی نوافگند پی
بیاراست تخت و بگسترد داد
به شادی و خوردن دل اندر نهاد
فرستاد هر سو یکی پهلوان
جهاندار و بیدار و روشن‌روان
به مرو و نشاپور و بلخ و هری
فرستاد بر هر سویی لشکری
جهانی پر از داد شد یکسره
همی روی برتافت گرگ از بره
ز بس گنج و زیبایی و فرهی
پری و دد و دام گشتش رهی
مهان پیش کاووس کهتر شدند
همه تاجدارنش لشکر شدند
جهان پهلوانی به رستم سپرد
همه روزگار بهی زو شمرد
یکی خانه کرد اندر البرز کوه
که دیو اندران رنج‌ها شد ستوه
بفرمود کز سنگ خارا کنند
دو خانه برو هر یکی ده کمند
بیاراست آخر به سنگ اندرون
ز پولاد میخ و ز خارا ستون
ببستند اسپان جنگی بدوی
هم اشتر عماری‌کش و راه جوی
دو خانه دگر ز آبگینه بساخت
زبرجد به هر جایش اندر نشاخت
چنان ساخت جای خرام و خورش
که تن یابد از خوردنی پرورش
دو خانه ز بهر سلیح نبرد
بفرمو کز نقرهٔ خام کرد
یکی کاخ زرین ز بهر نشست
برآورد و بالاش داده دو شست
نبودی تموز ایچ پیدا ز دی
هوا عنبرین بود و بارانش می
به ایوانش یاقوت برده بکار
ز پیروزه کرده برو بر نگار
همه ساله روشن بهاران بدی
گلان چون رخ غمگساران بدی
ز درد و غم و رنج دل دور بود
بدی را تن دیو رنجور بود
به خواب اندر آمد بد روزگار
ز خوبی و از داد آموزگار
به رنجش گرفتار دیوان بدند
ز بادافرهٔ او غریوان بدند

 

https://is.gd/hPxYCm

کنون پرشگفتی یکی داستان
بپیوندم از گفتهٔ باستان
نگه کن که مر سام را روزگار
چه بازی نمود ای پسر گوش دار
نبود ایچ فرزند مر سام را
دلش بود جویندهٔ کام را
نگاری بد اندر شبستان اوی
ز گلبرگ رخ داشت و ز مشک موی
از آن ماهش امید فرزند بود
که خورشید چهر و برومند بود
ز سام نریمان هم او بار داشت
ز بار گران تنش آزار داشت
ز مادر جدا شد بر آن چند روز
نگاری چو خورشید گیتی فروز
به چهره چنان بود تابنده شید
ولیکن همه موی بودش سپید
پسر چون ز مادر بر آن گونه زاد
نکردند یک هفته بر سام یاد
شبستان آن نامور پهلوان
همه پیش آن خرد کودک نوان
کسی سام یل را نیارست گفت
که فرزند پیر آمد از خوب جفت
یکی دایه بودش به کردار شیر
بر پهلوان اندر آمد دلیر
که بر سام یل روز فرخنده باد
دل بدسگالان او کنده باد
پس پردهٔ تو در ای نامجوی
یکی پور پاک آمد از ماه روی
تنش نقرهٔ سیم و رخ چون بهشت
بر او بر نبینی یک اندام زشت
از آهو همان کش سپیدست موی
چنین بود بخش تو ای نامجوی
فرود آمد از تخت سام سوار
به پرده درآمد سوی نوبهار
چو فرزند را دید مویش سپید
ببود از جهان سر به سر ناامید
سوی آسمان سر برآورد راست
ز دادآور آنگاه فریاد خواست
که ای برتر از کژی و کاستی
بهی زان فزاید که تو خواستی
اگر من گناهی گران کرده‌ام
وگر کیش آهرمن آورده‌ام
به پوزش مگر کردگار جهان
به من بر ببخشاید اندر نهان
بپیچد همی تیره جانم ز شرم
بجوشد همی در دلم خون گرم
چو آیند و پرسند گردنکشان
چه گویم از این بچهٔ بدنشان
چه گویم که این بچهٔ دیو چیست
پلنگ و دو رنگست و گرنه پریست
از این ننگ بگذارم ایران زمین
نخواهم بر این بوم و بر آفرین
بفرمود پس تاش برداشتند
از آن بوم و بر دور بگذاشتند
به جایی که سیمرغ را خانه بود
بدان خانه این خرد بیگانه بود
نهادند بر کوه و گشتند باز
برآمد بر این روزگاری دراز
چنان پهلوان زادهٔ بیگناه
ندانست رنگ سپید از سیاه
پدر مهر و پیوند بفگند خوار
جفا کرد بر کودک شیرخوار
یکی داستان زد بر این نره شیر
کجا بچه را کرده بد شیر سیر
که گر من ترا خون دل دادمی
سپاس ایچ بر سرت ننهادمی
که تو خود مرا دیده و هم دلی
دلم بگسلد گر ز من بگسلی
چو سیمرغ را بچه شد گرسنه
به پرواز بر شد دمان از بنه
یکی شیرخواره خروشنده دید
زمین را چو دریای جوشنده دید
ز خاراش گهواره و دایه خاک
تن از جامه دور و لب از شیر پاک
به گرد اندرش تیره خاک نژند
به سر برش خورشید گشته بلند
پلنگش بدی کاشکی مام و باب
مگر سایه‌ای یافتی ز آفتاب
فرود آمد از ابر سیمرغ و چنگ
بزد برگرفتش از آن گرم سنگ
ببردش دمان تا به البرز کوه
که بودش بدانجا کنام و گروه
سوی بچگان برد تا بشکرند
بدان نالهٔ زار او ننگرند
ببخشود یزدان نیکی‌دهش
کجا بودنی داشت اندر بوش
نگه کرد سیمرغ با بچگان
بر آن خرد خون از دو دیده چکان
شگفتی بر او بر فگندند مهر
بماندند خیره بدان خوب چهر
شکاری که نازکتر آن برگزید
که بی‌شیر مهمان همی خون مزید
بدین گونه تا روزگاری دراز
برآورد داننده بگشاد راز
چو آن کودک خرد پر مایه گشت
بر آن کوه بر روزگاری گذشت
یکی مرد شد چون یکی زاد سرو
برش کوه سیمین میانش چو غرو
نشانش پراگنده شد در جهان
بد و نیک هرگز نماند نهان
به سام نریمان رسید آگهی
از آن نیک پی پور با فرهی
شبی از شبان داغ دل خفته بود
ز کار زمانه برآشفته بود
چنان دید در خواب کز هندوان
یکی مرد بر تازی اسپ دوان
ورا مژده دادی به فرزند او
بر آن برز شاخ برومند او
چو بیدار شد موبدان را بخواند
از این در سخن چند گونه براند
چه گویید گفت اندر این داستان
خردتان بر این هست همداستان
هر آنکس که بودند پیر و جوان
زبان برگشادند بر پهلوان
که بر سنگ و بر خاک شیر و پلنگ
چه ماهی به دریا درون با نهنگ
همه بچه را پروراننده‌اند
ستایش به یزدان رساننده‌اند
تو پیمان نیکی دهش بشکنی
چنان بی‌گنه بچه را بفگنی
به یزدان کنون سوی پوزش گرای
که اویست بر نیکویی رهنمای
چو شب تیره شد رای خواب آمدش
از اندیشهٔ دل شتاب آمدش
چنان دید در خواب کز کوه هند
درفشی برافراشتندی بلند
جوانی پدید آمدی خوب روی
سپاهی گران از پس پشت اوی
به دست چپش بر یکی موبدی
سوی راستش نامور بخردی
یکی پیش سام آمدی زان دو مرد
زبان بر گشادی به گفتار سرد
که ای مرد بیباک ناپاک رای
دل و دیده شسته ز شرم خدای
ترا دایه گر مرغ شاید همی
پس این پهلوانی چه باید همی
گر آهوست بر مرد موی سپید
ترا ریش و سر گشت چون خنگ بید
پس از آفریننده بیزار شو
که در تنت هر روز رنگیست نو
پسر گر به نزدیک تو بود خوار
کنون هست پروردهٔ کردگار
کز او مهربانتر ورا دایه نیست
ترا خود به مهر اندرون مایه نیست
به خواب اندرون بر خروشید سام
چو شیر ژیان کاندر آید به دام
چو بیدار شد بخردان را بخواند
سران سپه را همه برنشاند
بیامد دمان سوی آن کوهسار
که افگندگان را کند خواستار
سر اندر ثریا یکی کوه دید
که گفتی ستاره بخواهد کشید
نشیمی از او برکشیده بلند
که ناید ز کیوان بر او بر گزند
فرو برده از شیز و صندل عمود
یک اندر دگر ساخته چوب عود
بدان سنگ خارا نگه کرد سام
بدان هیبت مرغ و هول کنام
یکی کاخ بد تارک اندر سماک
نه از دست رنج و نه از آب و خاک
ره بر شدن جست و کی بود راه
دد و دام را بر چنان جایگاه
ابر آفریننده کرد آفرین
بمالید رخسارگان بر زمین
همی گفت کای برتر از جایگاه
ز روشن روان و ز خورشید و ماه
گر این کودک از پاک پشت منست
نه از تخم بد گوهر آهرمنست
از این بر شدن بنده را دست گیر
مر این پر گنه را تو اندر پذیر
چنین گفت سیمرغ با پور سام
که ای دیده رنج نشیم و کنام
پدر سام یل پهلوان جهان
سرافرازتر کس میان مهان
بدین کوه فرزند جوی آمدست
ترا نزد او آب روی آمدست
روا باشد اکنون که بردارمت
بی‌آزار نزدیک او آرمت
به سیمرغ بنگر که دستان چه گفت
که سیر آمدستی همانا ز جفت
نشیم تو رخشنده گاه منست
دو پر تو فر کلاه منست
چنین داد پاسخ که گر تاج و گاه
ببینی و رسم کیانی کلاه
مگر کاین نشیمت نیاید به کار
یکی آزمایش کن از روزگار
ابا خویشتن بر یکی پر من
خجسته بود سایهٔ فر من
گرت هیچ سختی به روی آورند
ور از نیک و بد گفت‌وگوی آورند
بر آتش برافگن یکی پر من
ببینی هم اندر زمان فر من
که در زیر پرت بپرورده‌ام
ابا بچگانت برآورده‌ام
همان گه بیایم چو ابر سیاه
بی‌آزارت آرم بدین جایگاه
فرامش مکن مهر دایه ز دل
که در دل مرا مهر تو دلگسل
دلش کرد پدرام و برداشتش
گرازان به ابر اندر افراشتش
ز پروازش آورد نزد پدر
رسیده به زیر برش موی سر
تنش پیلوار و به رخ چون بهار
پدر چون بدیدش بنالید زار
فرو برد سر پیش سیمرغ زود
نیایش همی بآفرین برفزود
سراپای کودک همی بنگرید
همی تاج و تخت کئی را سزید
بر و بازوی شیر و خورشید روی
دل پهلوان دست شمشیر جوی
سپیدش مژه دیدگان قیرگون
چو بسد لب و رخ به مانند خون
دل سام شد چون بهشت برین
بر آن پاک فرزند کرد آفرین
به من ای پسر گفت دل نرم کن
گذشته مکن یاد و دل گرم کن
منم کمترین بنده یزدان پرست
از آن پس که آوردمت باز دست
پذیرفته‌ام از خدای بزرگ
که دل بر تو هرگز ندارم سترگ
بجویم هوای تو از نیک و بد
از این پس چه خواهی تو چونان سزد
تنش را یکی پهلوانی قبای
بپوشید و از کوه بگزارد پای
فرود آمد از کوه و بالای خواست
همان جامهٔ خسرو آرای خواست
سپه یکسره پیش سام آمدند
گشاده دل و شادکام آمدند
تبیره‌زنان پیش بردند پیل
برآمد یکی گرد مانند نیل
خروشیدن کوس با کرنای
همان زنگ زرین و هندی درای
سواران همه نعره برداشتند
بدان خرمی راه بگذاشتند
چو اندر هوا شب علم برگشاد
شد آن روی رومیش زنگی نژاد
بر آن دشت هامون فرود آمدند
بخفتند و یکبار دم بر زدند
چو بر چرخ گردان درفشنده شید
یکی خیمه زد از حریر سپید
به شادی به شهر اندرون آمدند
ابا پهلوانی فزون آمدند

Lee Min Jeong is a South Korean actress and model. She is best known for playing the role of Ha Jae Kyung in the popular 2009 idol drama Boys Over Flowers (BOF). Her first TV series lead role was in Smile, You; she portrayed Seo Jeong In, Jung Kyung Ho's partner.

In 2006, well before her iconic BOF role, Lee briefly dated actor Lee Byung Hun, who is 13 years her senior. They resumed their relationship in 2012 and they were married on August 10, 2013, at the Grand Hyatt Seoul. A year and a half later (on March 31, 2015) they welcomed their first child, a son named Lee Joon Hoo.

لی مین جونگ

نام نام خانوادگی: لی مین جونگ
Lee Min jung
이민정
تاریخ تولد: ۲۷ بهمن ۱۳۶۰
۱۳۶۰/۱۱/۲۷
February 16, 1982
1982-02-16
سن ایم سه می: 40 سال و 6 ماه
محل تولد: سئول کره جنوبی
مادر: Park Jin-hwa
برادر: Lee Jeong-seok
نژاد: کره ای
محل سکونت: سئول
تحصیلات: Sungkyunkwan University
همسر: Lee Byung-hun
فرزند: Lee Joon-hoo
قد: 167 سانتیمتر
وزن: 50 کیلوگرم
گروه خونی: O+
رنگ مو: مشکی
رنگ چشم: قهوه ای
شهر مورد علاقه: سئول
رنگ مورد علاقه: سفید
عدد مورد علاقه: 3
درآمد سالیانه: 1.5 میلیون دلار
ثروت: 20 میلیون دلار
ملیت: کره جنوبی
دین: مسیحی
صفحه IMDB: IMDB
لی مین جونگ
이민정
이민정

لی مین جونگ

نام نام خانوادگی: لی مین جونگ
Lee Min jung
이민정
تاریخ تولد: ۲۷ بهمن ۱۳۶۰
۱۳۶۰/۱۱/۲۷
February 16, 1982
1982-02-16
سن ایم سه می: 40 سال و 6 ماه
محل تولد: سئول کره جنوبی
مادر: Park Jin-hwa
برادر: Lee Jeong-seok
نژاد: کره ای
محل سکونت: سئول
تحصیلات: Sungkyunkwan University
همسر: Lee Byung-hun
فرزند: Lee Joon-hoo
قد: 167 سانتیمتر
وزن: 50 کیلوگرم
گروه خونی: O+
رنگ مو: مشکی
رنگ چشم: قهوه ای
شهر مورد علاقه: سئول
رنگ مورد علاقه: سفید
عدد مورد علاقه: 3
درآمد سالیانه: 1.5 میلیون دلار
ثروت: 20 میلیون دلار
ملیت: کره جنوبی
دین: مسیحی
صفحه IMDB: IMDB
لی مین جونگ
이민정
이민정

خواجه عبدالله انصاری

آن کس که تو را شناخت جان را چه کند
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند

تو مرا دیوانه خوانی، ای فلان

لیک من عاقلترم از عاقلان

گر که هر عاقل، چو من دیوانه بود

در جهان، بس عاقل و فرزانه بود

پروین اعتصامی


شرح این معنی ز من باید شنید

راز عشق از کوهکن باید شنید

حال بلبل از دل پروانه پرس

قصه دیوانه از دیوانه پرس

من شناسم آه آتشناک را

بانگ مستان گریبان‌چاک را

چیستم من؟ آتشی افروخته

لاله‌ای از داغ حسرت سوخته

رهی معیری

سیستم خرید بازدید از سایت و وبلاگ شما :

https://insta.noorgram.ir/